دلنوشته های من برای تنها عشق من عاطفه
واقعا نمیدونم چرا هرکسی حرف از عشق و عاشقی میزنه هرکی دهن باز میکنه و میگه عشق آدم هایی که اصلا نمیفهمن عشق چیه!از کجا میاد ادم هایی که عشق رو با شهوت اشتباه گرفتن آدم هایی که هر روز یه عشق دارن آدم هایی که با دیدن هر دختری عاشقش میشن آدم هایی که به هر کسی خیانت میکنن آدم هایی که حاضرن با هر دختری بمونن آدم هایی که عشق رو به لجن کشیدن و حرف از عاشقی میزنن واقعا این عاشقیه؟اینا عشق رو تو چی میبینن؟ بد جوری درگیرم کرده دلم واسه خیلی ها میسوزه که بازیچه دست اینجور آدما میشن ولی میدونم خدا یه روزی حال همشون رو میگیره
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
بسم الله الرحمن الرحيم سلام به همه ی کسایی که اومدن توی وبم و نظر هم میدن من سعید هستم 21 ساله از کاشمر این وبلاگ رو فقط برای یه نفر که تمام زندگی و عمر و نفس منه ساختم تمام جونم رو واسه عاطفم میدم و تاروزی که خدا به من عمر بده توی آغوش خودم نگرش میدارم غیر عاطفم هیچ کسی رو نمیخوام و عشق من از ته قلبمه به امید روزی که خدا دست ما دو تا رو توی دست هم بزاره اگه از نوشته هام خوشتون اومد نظر بدین و اگه هم بدتون اومد انتقاد کنین همتون رو دوست دارم اگه سر نمازاتون یه بارم که شده دعا کنین که به عشقم برسم ازتون یه دنیا ممنونم در پناه عشق باشین O•====•====o====•====•O نفس هام زخمی و تاره دل من آروم نداره هیچکی هم قدرت درک عشق ماهارو نداره نفس های من چه سرده همه دنیام پره درده ابر های سیاه و تیره قلبمو احاطه کرده بدون هر کس که نداره حس دوست داشتنو خاره خارم فایده نداره چون نه میوه و نه سایه حتی زیبایی نداره من توو زندگیم با عشقم بر میدارم هرچی مانع سر رامه بی بهانه اینا تحدید به هر خاره حرفامم تعارف نداره بر میدارم هرچی مانع سر رامه بی بهانه آره من شوخی ندارم خسته ام از این زمانه بر میدارم هرچی مانع سر رامه بی بهانه دلمم رحمی نداره چون یه خاره.خارم فایده نداره می سوزونم ریشه هاشو تا که خاره زیر پایه عشق من نره دوباره O•====•====o====•====•O دلاشون خبر نداره نمیگم شبیه به خاره که مثل شعرای قبلیم تعریفش کنم دوباره اگه شعرام رو بخونین میبینین یه ترسی توشه ترسی که ازم بگیرن دل من تنها بپوسه راحت از جدایی میگن به زبون میارن میرن آخ.مگه جدایی کشکه؟ گلم رو ازم بگیرن؟ به خدا قسم یه لحظه طاقت دوری ندارم خنده رو لبام نمیاد غم شده همدم راهم نمیدونم چی بگم من حرفهام هم یکی دوتا نیست اونقدر من قصه دارم که شده همه چشام خیس فکرشون اینه من هستم مثل خیلی های دیگه که فراموشش کنم من بگیرم یه عشق دیگه حالا که جدامون کردن دیگه پیش هم ما نیستیم یه چیز مشترک داریم خدای عالی و بیستی خدایا اون بالا هستی میبینی همه چیزا رو از ته دلم میخوام من تموم کن این سختی ها رو O•====•====o====•====•O دل رو میشکونن و میرن دل شکوندن که هنر نیست جدا کردن ما از هم کار هیچ بنی بشر نیست خبری ازش ندارم توی این لحظه ی تارم گلم رو ازم گرفتن طاقت دوری ندارم یه روز و یه هفته و سال واسه من فرقی نداره یه روزش حکم یه ساله یه سال هم آخر رامه توی چشمایه قشنگش پر اشک و خیس خیس کی میبینه اشکاشو که یکمی دلش بسوزه عاطفم هر جا که میری امیدت به خدا باشه خدا اونقدر بزرگ هست پیش هر دوتامون باشه همین الان که دارم من میگم این شعرو رو تختم عکستو دارم میبینم نمیگیرم جلو اشکم عاطفم این روزای سخت خلاصه میگذره میره چیزی که آخر میمونه عشق پاک بینمونه عشقی که همیشه هستش پایدار مثل یه پیچک میریم ما به سمت بالا میرسیم به اوج ابرا O•====•====o====•====•O دستای من طاقت دستای تو رو نداره دلم داره مثل یه ابر آروم آروم میباره باغ کوچیکه غلب من توی فصل بهاره ولی غیر برگهای زرد چیز دیگه نداره یه باغبون میخوام بیاد بکاره گل های زرد و قرمزو یه لاله تا که عوض کنه فضای باغ رو درست کنه یدونه آشیانه خدا کنه اون باغبون تو باشی صاحب این باغ کوچیک تو باشی هیچ کسی رو غیر تو راه نمیدم درو به روش میبندمو جا به کسی نمیدم O•====•====o====•====•O دریاب مرا ای هم نفس از ﭘنجره در یک نگاه دریاب مرا به سادگی در اوج لذت در فنا دریاب مرا با دست خود با دست های ساده ات با یک نگاه نیمه راه از گوشه ی چشم ترت دریاب مرا ای هم نفس قلب مرا.چشم مرا ﭘا میگذاری بر سرم این است برایم افتخار اما بدان آسان نیست عاشق کشی در دین ما من هم تو را خواهم گلم با یک نگاه بی ریا اما شدم بازیچه ات در این مسیر ناگوار من عاشق بازی شدم بازیه عشقِ عاشق O•====•====o====•====•O خدا روزی دلش اندوه و غم داشت از این مردم دلی ﭘر خون و درد داشت دلش میخواست که یک بنده بیاید همه زیبایی را در او بیابد خدا نقاش را زودی صدا کرد به او مأموریتی را عطا کرد بگفت از تو بخواهم من یه دختر یه گیسوی بلند ,یک روی خوش تر دو چشمش همچو الماسی بماند دلش قد یه دریایی بماند لبش همچون یه غنچه از گل سرخ قشنگ و دلکش و زیبا بماند یکی باشد که مثل او نباشد زِ عالم دختری چون او نباشد خوشا آن مرد که باشد در دل او ندارد غصه ای, نه غم ,نه اندوه به اسم عاطفه باشد ملقب که اسمش هم شود مرهم به هر درد O•====•====o====•====•O زین ظلمت سیاه شب جایی برای عشق نیست در این سیاهی مانده ام نور خدا ﭘیگیر نیست راه فرار زین مخمصه همچون سرابی در کویر من تشنه ی دیدار یار یارم ز من دلگیر نیست گرچه بدانم کین سخن هر ﭘرسش و گفتار وی از روی درد و رنج بُوَد نه حرف دل,جانب وی من صبر ایوبم ولی این روزگار تا کی بُوَد یا رب مدد خواهم ز تو این روزها تند تر رود O•====•====o====•====•O عاطفم بودن بی تو واسه من یه دنیا درده دردی که دوا نداره آخرش یه گوشه مرگه من همیشه ﭘات میمونم میمونم تا زنده هستم اگه زنده هم نبودم توی قلبت بازم هستم آسمون ابری هم باشه خلاصه ماهشو داره ابر که قدرتی نداره فقط میتونه بباره کلی خاطره ما داریم خاطرات تلخ و شیرین بهترین خاطره ی من نمیدونم اونه یا این یادمه صبح ها که میشد با صدای گلم از خواب ﭘا میشدمو میرفتم آخ. چه لذتی برام داشت خدایا خیلی بزرگی غیر تو هیچکی نداریم تو رو به بزرگیت قسم برسون مارو به شادی O•====•====o====•====•O گرمای دستات واسه من مثل یه خورشید میمونه وجودم رو گرم میکنه ولی منو میسوزونه ترسی از سوختن ندارم میخوام بسوزم واسه تو تا شاید یه روزی بشم آخرش هم دما با ت تو خیلی از من سر تری توو همه چی تو بهتری ولی یه بار هم ندیدم توی تو حس برتری تو عاشقی٬عاشقه من منی که هیچی ندارم واسه همین همش میگم عزیز من دوستت دارم O•====•====o== Archivesفروردين 1394اسفند 1393 بهمن 1393 آذر 1393 آبان 1393 Authorsسعید و عاطفهLinks
ابزار وبلاگ LinkDump
منتظران مهدی (عج)
کاربران آنلاین:
بازدیدها :
|